جدول جو
جدول جو

معنی قلعه بوغ - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه بوغ(قَ عَ گَ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در 13هزارگزی باختر قصرقند و کنار راه فرعی نیک شهر به قصرقند موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری و مالاریایی، 400 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، خرما، و شغل اهالی زراعت و ریسندگی. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلعه کوب
تصویر قلعه کوب
کوبندۀ قلعه، توپی که با آن قلعه را کوبیده و منهدم کنند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ عَ نُ)
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان، واقع در 27هزارگزی باختر تویسرکان و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 661 تن است. آب آن ازچاه و محصول آن غلات لبنیات، دیم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. به این ده اسحاق نیز میگویند. مزرعه چهارشنبه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کلاته ای است در سبزوار
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ زین وَ)
دهی است از دهستان زیارت بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 15هزارگزی شمال باختری شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 65 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه کوبنده.
- توپ قلعه کوب، توپی که قلعه ها را ویران سازد
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کِ)
ده کوچکی است از دهستان بافت بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در 58هزارگزی جنوب بمپور، کنار راه مالرو چانف به لاشار. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 54هزارگزی شمال باختری مشهد و یکهزارگزی شمال شوسۀ مشهد به قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 142 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مُ)
ده کوچکی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 54هزارگزی خاور داران. سکنۀ آن 17 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری دهدز، کنار راه مالرو راه ری به سروت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 84 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، صیفی، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ نُ حَ نَ)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 7هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 5هزارگزی باختر راه تابستانی شوشتر به بند قیر کنار خاوری رود شطیط. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از کارون و محصول آن غلات، برنج، صیفی، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ عرب میان آب هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ وَ)
نام قلعه ای است به یمن یا شهری است میان مأرب و حضرموت حمیر را. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شَ کَ نِ)
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 40هزارگزی جنوب شیروان و 7هزارگزی خاور مالرو عمومی امیران به دولت آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 630 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالدارای و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام قلعه ای بزرگ و بسیار بلند نزدیک عقرالحمیدیه از اعمال موصل و گویند آن بالاتر از عقر و بزرگتر از آن است و حب الرمان شوشی بدان نسبت دارد، (از معجم البلدان)، قلعه ای است شرقی دجلۀ موصل و از آنجاست حب الرمان و هندوانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ ئُدْ دی)
دهی است از دهستان دز کرد بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 76هزارگزی باختر اقلید و 23هزارگزی جنوب راه فرعی خسروشیرین و آباده. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 206 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است. این ده معدن گچ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان، واقع در 31هزارگزی جنوب خاوری نصرت آباد و 18هزارگزی شوسۀ زاهدان به خاش. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی. سکنۀ آن 558 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات. و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ لَ)
از دهستان قنقری پایین (سفلی) بخش بوانات شهرستان آباده، واقع در 26هزارگزی باختر سوریان و 30هزارگزی شوسۀ اصفهان به شیراز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 123 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات، حبوب، میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است. صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان گاودولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، واقع در 26هزارگزی جنوب باختری مراغه و در مسیر شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 792 تن، آب آن از رود خانه مردی و قنات و چشمه و محصول آن غلات و چغندر و کشمش و بادام و نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسه و شعبه تلفن و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بویراحمد گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، در 6هزارگزی شمال آرو به بهبهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 125 تن است. آب آن از رود خانه خیرآباد و محصول آن غلات، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. صنایع دستی گلیم و جوال بافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ بویراحمد گرمسیری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ / عِ)
کوتوال. دژبان
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 71هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 10هزارگزی جنوب مالروعمومی فریمان به آق دربند. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است. سکنۀ آن 117 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
نام قلعه ای است مشهور. (برهان) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). قلعه ای است به حدود افغانستان. رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 369- 368 و بعد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
قلعه ای است در افریقیه منسوب به بسربن ارطاه عامری. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 13هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است. سکنۀ آن 161 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
کوبنده قلعه خراب کننده دژ: بتدارک ریختن توپ قلعه کوب و سایر لوازم امر شاهانه جاری گردید، توپی که بدان قلعه را منهدم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
دژبان، دژدار، قلعه بیگی، قلعه دار، کوتوال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی